مفهوم خرید و فروش

باید به عنوان یک معامله گر به یاد داشته باشید که اسیر خرید های هیجانی در صف خرید و یا فروش هیجانی در صف فروش نشوید. سهمی که برایش صف خرید تشکیل شده الزاما سهم خوبی نیست و سهمی که برایش صف فروش هم تشکیل شده الزاما سهم بدی نیست.
صف خرید و صف فروش در بورس چیست؟!
شاید بارها کلمه صف خرید و فروش در بورس به گوشتان خورده باشد. در این مطلب قصد داریم تا این مفهوم در بورس را برایتان تشریح کنیم و دلایل تشکیل صف خرید و فروش را توضیح دهیم.
صف خرید در بورس
زمانی که سهام شرکتی به دلایلی که توضیح خواهیم داد مورد استقبال سرمایه گذاران قرار می گیرد خریداران برای خرید سهم به امید افزایش قیمت هجوم می آورند و سهام های عرضه شده را خریداری می کنند.
فروشندگان که استقبال زیاد خریداران برای خرید سهام را مشاهده می کنند ٬ فروش خود را به تاخیر می اندازند و همین عامل باعث کمبود عرضه سهم برای فروش می شود. با این اتفاقات رقابت بین خریداران بیشتر می شود تا جایی که فروشنده ای وجود نداشته باشد اما تقاضا برای خرید سهام همچنان بالا باشد و سفارش های خرید در بالاترین قیمت ممکن برای سفارش قرار بگیرند.
به عبارت دیگر و تعریف علمی تر می توان گفت صف خرید زمانی شکل می گیرد که عرضه سهام کمتر از تقاضای آن باشد تا با افزایش قیمت و تمام شدن عرضه ها دیگر هیچ سهامی برای فروش در آن بازه قیمتی وجود نداشته باشد و خریداران برای خرید سهام در صف بمانند.
صف فروش در بورس
درست برعکس مفهومه صف خرید زمانی که تمایل سهام داران برای خرید کم باشد و از طرفی دیگر بنا به دلایل مختلف فروشنده گان سهام زیاد باشد به گونه ای که میزان عرضه سهام بیشتر از تقاضای آن باشد صف فروش تشکیل خواهد شد.
زمانی که صف فروش تشکیل می شود تعداد فروشندگان سهم بیشتر از خریداران آن خواهد بود در نتیجه فروشندگان حاضر می شوند قیمت های پایین تری برای فروش را پیشنهاد دهند تا شاید خریداران راضی به خرید این سهام شان شوند.
چگونه بفهمیم سهامی صف خرید یا صف فروش دارد ؟!
حالا چطور بفهمیم برای خرید یا فروش یک سهم صف تشکیل شده است؟ در ابتدا وب سایت مدیریت فناوری بورس را باز میکنید سپس با جستجو کردن نماد مورد نظر آن را پیدا میکنید. این کار را مرحله به مرحله در تصویر زیر مشاهده میکنید.
بعد از انجام این مراحل و باز کردن صفحه سهم مورد نظر قسمتی را مشاهده میکنید که در آن د رخواست سفارش ها را نمایش می دهد. این بخش را نیز در تصویر زیر مشاهده می کنید.
با باز کردن صفحه یک نماد مانند تصویر زیر در سمت راست و میانه صفحه جدولی با ۳ ردیف و ۶ ستون مشاهده می کنید که به دو قسمت آبی که برای سفارشات خرید است و قرمز که برای سفارشات فروش است تقسیم می شود. به این جدول تابلو معاملات گفته می شود.
در هر دو قسمت خرید و فروش ، تعداد ، حجم سهام سفارش داده شده و قیمت مورد نظر سفارش ثبت می شود و برای هر قسمت ۳ مورد از مناسب ترین قیمت خرید یا فروش به ترتیب قرار می گیرد. یعنی مفهوم خرید و فروش بالاترین سفارش نمایش داده شده در قسمت خرید بالاترین قیمت پیشنهادی در سفارشات خرید است و بالاترین سفارش ثبت شده در قسمت فروش ارزان ترین قیمت سفارش فروش ثبت شده است.
صف خرید
زمانی که صف خرید شکل بگیرد فشار خرید بر فروش غلبه کرده و تمام عرضه های قسمت فروش در تابلو معاملات تمام شده و سفارشات خرید در سمت راست بصورت متعدد و پشت هم ثبت می شوند.
برای مثال در تصویر زیر که مربوط به نماد حریل است در تابلو معاملات میبینیم که ۲۵۰۰ سفارش خرید با حجم بسیار بالا و در سقف قیمت مجاز روزانه ثبت شده است.
صف فروش
در زمان تشکیل صف فروش ٬ فشار عرضه بر تقاضا غلبه می کند و با تمام شدن سفارش های خرید در پایین ترین قیمت مجاز صف فروش تشکیل می شود.
در مثال زیر که مربوط به نماد معاملاتی ثپردیس می باشد شاهد ۱۱۱ سفارش ثبت شده برای فروش با حجم بالا و پایین ترین قیمت هستیم.
چرا صف خرید و صف فروش تشکیل می شود؟!
تشکیل صف خرید و فروش می تواند دلایل متعددی مانند اخبار موثر بر سهام ، شایعات ، هیجانات ، سود و زیان ، مسائل اقتصادی و سیاسی ، ریسک سیستماتیک و … داشته باشد.در ادامه برخی از این دلایل را به صورت جدا گانه تشریح می کنیم.
دلایل تشکیل صف خرید
صف خرید به خاطر اتفاقات و دلایل مثبت و یا شایعات و هیجانات مثبت برای سهم پیش می آید. از دلایل واقعی آن می توان به تعدیل مثبت EPS ، سود سازی شرکت ، افزایش نرخ ، افزایش سرمایه ، اخبار مثبت پیرامون وضعیت شرکت ، مفهوم خرید و فروش رسیدن به سطوح حمایت قدرتمند و… اشاره کرد.
دلایل تشکیل صف فروش
صف فروش به خاطر دلایل منفی پیرامون سهم اتفاق می افتد که از دلایل حقیق آن مفهوم خرید و فروش می توان به تعدیل منفی EPS ، زیان شرکت ، کاهش سرمایه ، اخبار منفی درباره شرکت ، زیان ده بودن شرکت ، رسیدن به سطوح مقاومت و … اشاره کرد.
طبیعتا یک معامله گر موفق با تسلط بر روش های بنیادی و تکنیکال وضعیت شرکت و سهام را بررسی کرده و بازیچه شایعات و اخبار نادرست نمی شود تا در دام صف خرید و صف فروش دروغین و هیجانی بیافتد.
باید به عنوان یک معامله گر به یاد داشته باشید که اسیر خرید های هیجانی در صف خرید و یا فروش هیجانی در صف فروش نشوید. سهمی که برایش صف خرید تشکیل شده الزاما سهم خوبی نیست و سهمی که برایش صف فروش هم تشکیل شده الزاما سهم بدی نیست.
نکات صف خرید و صف فروش:
♦ صف خرید و صف فروش همیشگی نیست و تنها در موارد معدودی شکل می گیرد که دلایل مختلف آنرا بیان کردیم.
♦ در عرضه های اولیه در روز های ابتدایی عرضه به دلیل جذاب بودن قیمت و گاهی اوقات هیجانات عرضه اولیه موجب تشکیل صف خرید می شود.
♦ نقد شوندگی در بورس و تشکیل صف های خرید و فروش رابطه معکوس دارند یعنی اگر نقد شوندگی سهامی بالا باشد تشکیل صف خرید و فروش در آن بسیار کم اتفاق می افتد و اگر نقد شوندگی سهامی پایین باشد تشکیل صف خرید و فروش در آن زیاد اتفاق می افتد.
♦ ممکن است در یک روز در ابتدای روز صف خرید شکل بگیرد سپس با عرضه شدید صف خرید از بین برود و با ادامه عرضه و کاهش قیمت صف فروش تشکیل شود و یا برعکس.
۱۲ خطای پرتکرار تازه واردها در بورس
وقتی کسی در معامله ای زیان می کند؛ آرامش بخش ترین کار آن است که مقصر را بیرون خودش پیدا کرده و بگوید: “تقصیر اون بود که به من اطلاعات غلط داد.
” باهوش های بورس اگر در معامله ای زیان کرده اند بدون تعصب و با پذیرش مسولیت خود، به دنبال رفع اشتباهات و ضعف های خود می باشند. وقتی کسی مسئولیت تمامی تصمیماتی که در بورس گرفته را بپذیرد (حتی آنها که به ضررش تمام شده) می تواند رفتارهای خودش را تصحیح کند.
درست است که اگر کسی تصمیمات اشتباهش را گردن دیگران و حوادث و … بیندازد؛ کمی آرام می شود؛ ولی باعث سرپوش گذاشتن روی اشتباهاتش شده و باز هم احتمالاً همان اشتباه را تکرار خواهد کرد.
باهوش ها از اشتباهات خود درس می گیرند و یک اشتباه را دوبار تکرار نمی کنند. اگر یکبار سهام گاوی شد و به امید صعود شدن بیشتر، به موقع نفروختندش، دوباره طمع نمی کنند. حتی بعضی از آنها برای درک بهتر اشتباهات خود آنها را مکتوب می کنند تا بتوانند بعداً روی آن فکر کرده و ملکه ذهنشان کنند.
دوازده) کانال من فرق داره!
همواره عدهای در بازار سهام وجود دارند که به دلایلی مایل هستند پیشنهادهای خرید و فروش سهام را به دیگران ارائه کنند. به مفهوم خرید و فروش این پیشنهادها اصطلاحاً «سیگنال» میگویند.
با گسترش شبکههای اجتماعی، تمایل به استفاده از سیگنالهای ارائه شده در کانالها و گروهها رو به فزونی گذاشته است.
سیگنالهای خرید و فروش سهام به دو صورت خصوصی و عمومی در اختیار مشتریان یا مخاطبان قرار میگیرد. در حالت خصوصی، معمولاً فرد سیگنالدهنده با دریافت مبلغی از افراد، به آنها راهنمایی میدهد اما در حالت عمومی، سیگنالها به صورت رایگان ارائه میشوند.
باید توجه داشت استفاده از سیگنالهای خرید و فروش ممکن است در مواردی به نفع مشاوره گیرنده باشد اما معمولاً میتواند مشکلاتی را برای استفادهکنندگان در پی داشته باشد. یکی از روشهای متعارف در این مورد این است که شخصی با معرفی خود به عنوان فرد باتجربه یا استاد تلاش میکند تا اعتماد مخاطبان را جلب کند. این شخص معمولاً در دفعات ابتدایی، سیگنالهای خرید یا فروشی ارائه میدهد که پیروی از آنها، موجب سود سهامدار میشود اما پس از اعتماد مخاطب به سیگنالدهنده، وی سیگنال اشتباهی را در کانال یا گروه اعلام میکند که بیشتر به منظور سود خودش است. در این فرآیند نهایتاً مشتریان یا مخاطبان وی زیان میکنند.
نکته بعدی این است که وقتی سیگنالی به صورت عمومی اعلام میشود، افراد زیادی آن را میبینند. وقتی هم سیگنالی به صورت خصوصی اعلام میشود، باید به این موضوع فکر کنیم که «دیوار موش داره؛ موش هم گوش داره».
یکی از مشکلات دیگر در استفاده از این سیگنالها آن است که ممکن است ارائهدهندگان سیگنال هویت خود را از طریق شبکههای اجتماعی پنهان کنند یا اینکه هویت آنها مشخص باشد ولی مسؤولیت کارهای خود را نپذیرند.
در این صورت، اگر فردی با استفاده از این شیوه اقدام به خرید و فروش کند و متحمل زیان شود، دریافت خسارت از شیوههای قانونی کار دشواری برای وی خواهد بود. پس اگر میخواهید با خیال آسودهتر اقدام به خرید و فروش کنید، به متخصصان دارای مجوز مانند مشاوران سرمایهگذاری مراجعه کنید یا از شیوههای مختلفی که در این مقاله آمده است با تاکید بر اصل آموزش و کسب تجربه بهرهمند شوید.
حرفه ای ها عاشق این اخلاق های تازه واردها!
افراد غیرحرفه ای، تقریباً خطاهای مشابهی را مرتکب می شوند. اشتباهاتی که حرفه ای های بازار عاشق آنها هستند. بعضی از پرتکرارترین این خطاها اینها هستند:
فروش برند و تکامل مفهوم برند
ساده انگارانه است اگر بیاندیشیم برند همیشه در ذهن مردم و حتی صاحبان برندها دارای یک مفهوم بوده است. در دهه های پیشین مفهوم برند بیشتر به کالا مربوط می شد و آنچه که ملاک برند بودن دانسته می شد میزان شهرت نام تجاری بود و بس. اما دنیای تجارت به جائی رسید که متوجه شد شهرت به تنهائی کاری از پیش نمی برد و به عناصر دیگری برای تصاحب ذهن مخاطب نیاز است، بنابراین اقدام به گسترش و بازسازی عناصر هویت بصری شد. هویت بصری برند که در ابتدا با لوگو شناخته می شد رفته رفته به بسته بندی خاص، رنگ مشخص، کاراکتر نمایشی برند، موسیقی و شعار برند نیز گسترش یافت و البته بعدها هم از حواس دیگر مانند بویایی و چشائی (طعم برند) بیشتر استفاده شد. اما هنوز برندسازی شناساندن این عناصر به ذهن مخاطب و ایجاد تداعی برای آنها بود.
تا اینکه در دهه ۹۰ میلادی عده ای از اساتید برند (کلر و آکر در راس آنها)، توجه همه را به موضوعی جدید جلب کردند: مفهوم ارزش ویژه برند و مدل هایی که بتوانند این ارزش را در ذهن مخاطب ساخته و مدیریت کنند. ارزش ویژه برند، فعالیتهای بازاریابی را وارد برندسازی کرد. بنا بر روایتهای موجود، مدلهای برندسازی اولیه و فرآیندهای مدیریت برند هم از دل شرکتهائی چون پروکتر اند گمبل، نستله، کرافت و یونیلور بیرون آمده است. در دهه ۹۰ میلادی بود که برای اولین بار شرکتهای بزرگ فردی را به عنوان مدیر برند در سطح مدیران ارشد خود دیدند و شاهد حضور افرادی با عنوان مدیر ارشد برند(Senior Brand Manager) در شرکتهای بزرگ بین المللی بودند. با توسعه مدلهای برندسازی، مدیریت برند به چیزهای دیگری مانند دانشگاهها، موزه ها، شهرها و کشورها، صنایع دستی، ادارات دولتی، احزاب سیاسی، کسب و کارهای کوچک و حتی افراد نیز مهاجرت کرد و شاهد ظهور مدلهایی خاص برای ساخت برند در هر یک از موارد فوق بودیم. در این دوره بود که مفهوم برند از کالا به شرکت، از خدمات به تجربه گسترش یافت و در این میان افرادی بحث از ورود مفاهیم وفاداری و عشق به حیطه برندسازی کردند و مدلهائی چون لاومارکز (Lovemarks) شکل گرفت و البته در پی آن برندهائی ظاهر شدند که داعیه ارتباط عاطفی عمیقتری را با مشتریان داشتند.
پس از مدل های ارزش ویژه برند، بحث نقش برندها در جوامع و فرهنگسازی مطرح شد. پژوهش های مختلف نشان می داد که برندها به خلق جوامعی بر مبنای یک ارزش مشترک کمک می کنند. به عقیده براد فان آکن (Brad VanAuken) ، امروزه قدرتمندترین برندها جوامعی را بر مبنای ارزشهای به اشتراک گذاشته شده خود می سازند و قبیله برند را برای خود تشکیل می دهند مانند مشتریان هارلی داویدسون، موتورسیکلتی که یکی از قویترین برندها را از لحاظ وفاداری و قبیله سازی ایجاد کرده است. نکته مهم در اینجاست که اجتماع یا قبیله برند بر مبنای چه ارزش و فرهنگ مشترکی شکل خواهد گرفت. به نظر می رسید با وجود اهمیت روز افزون مسائل اجتماعی و زیست محیطی در آینده جهان، وجود این گونه تمایلات در ارزشها و فرهنگ یک برند نتایج بسیار مثبتی در جهت ایجاد یک اجتماع قوی از مشتریان وفادار را در بر خواهد داشت.
نقش بازاریابی کل نگر در برندسازی
در سیر تکامل مفاهیم برند از شهرت و لوگو تا رسیدن به برندهایی که خالق ارزشهای مورد نیاز انسان امروز باشند، پارادایمهای بسیاری را پشت سرگذاشته ایم. با ظهور مفهوم ارزش ویژه برند فهمیدیم که فعالیتهای بازاریابی در شکل گیری مفهوم برند در ذهن مخاطب نقش بسیاری زیادی دارد، اما تجربه برندسازی سالهای گذشته به ما نشان داده است که نه هر نوع برنامه بازاریابی بلکه بازاریابی کل نگر است که ما را به سمت یک مدل برندسازی موفق سوق می دهد. ظهور بازاریابی کل نگر (Holistic Marketing) که همه فعالیتهای یک سازمان را در بر می گیرد برای برندسازی مفید بوده است. معمولا بازاریابی کل نگر را به چهار نوع فعالیت بازاریابی تقسیم می کنند و اگر هر چهار نوع بازاریابی را در کنار هم ایجاد نمائیم می توان امیدوار بود که مسیر را درست آمده ایم.
فعالیتهای بازاریابی ارتباطی( Relationship Marketing ) یعنی داشتن ارتباط مفید، دراز مدت و دو سویه با تمامی شرکاء، مشتریان، ذی نفعان و کانالهای ارتباطی. دومین نوع، برنامه بازاریابی به شکل یکپارچه (Integrated Marketing ) برای تمامی عناصر آمیخته بازاریابی.
سومین نوع، فعالیتهای بازاریابی داخلی(Internal Marketing ) برای بالا بردن کارائی کارکنان و ایجاد ارتباط مناسب درون سازمانی. بنا بر عقیده عده ای از بازاریابان، مهمترین رکن بازاریابی کل نگر، بخش چهارم آن است، یعنی بازاریابی با مسئولیت اجتماعی (Socially Responsible Marketing) که فعالیتهائی در جهت افزایش بهره وری و ایفای نقش فعال در مسئولیتهای اجتماعی، اخلاقی و زیست محیطی است که برندها را از هم متمایز می کند.
مسئولیت اجتماعی ساختگی و سبزنمائی
در این نقطه است که بسیاری از برندها به علت ضعف خود در ایفای نقش فعال در مسئولیتهای اجتماعی از قافله برندهای امروزی جا می مانند. عده ای از برندها هم با روی آوردن به رفتارهای تقلیدی سعی در سبز نمائی داشته و تلاش می کنند تا خود را حامی محیط زیست و طرفدار حقوق حیوانات، نگران وضعیت کودکان بی سرپرست و غیره نشان دهند. حال چقدر این گونه نمایشها به قدرت یافتن برند این سازمانها کمک می کند پرسشی است که امروزه ذهن محققان موضوع تکامل مفهوم برند را به خود مشغول کرده است.
سبز نمائی یکی از جریان هائی است که علاوه بر نشان دادن مسئولیت اجتماعی برند به فروش بیشتر محصولات برند نیز کمک می کند. اصطلاح سبزنمائی (greenwashing) اولین بار در سال ۱۹۸۶ توسط جی وسترولد(Jay Westerveld) مطرح شد. اشاره وسترولد به برندهایی بود که به جای صرف زمان و پول در انجام فعالیتهای اجتماعی و زیست محیطی، بودجه خود را در تبلیغاتی خرج می کنند که آنها را اینگونه نشان دهد. بسیاری از برندها صفاتی مانند “دوستدار محیط زیست” Eco Friendly را برای خود انتخاب می کنند که در ظاهر جذاب اما در باطن بدون انجام فعالیتهای جدی مانند تصمیمات زیست محیطی درباره محصول، لجستیک، کارکنان و غیره تاثیر زیادی بر روی مصرف کنندگان فهیم و پیشرو نخواهد داشت.